احمق عوضی کثافت گاو!
شاید شما ندونین من اون بالا چی نوشتم!
من اون بالا با یه خط عجیب و غریب نوشتم:
احمق عوضی کثافت گاو!
نه میلیون تومن فقط کتاب داستان و شعر و نقد از نمایشگاه خریدم.
حالا دارم دنبال چندتا دانشجو می گردم که بیان بخوننشون.
هنوز پیدا نکردم.
همیشه باید مث دیوونهها بچسبم به یه چیزی. حالا هم دارم اینقد قهوه میخورم که میترسم همین روزا قلبم ریپ بزنه و وسط راه ولم کنه و ایمیلام نخونده بمونن.
ای خداوند ما را به راه راست (یا چپ، فرقی نمیکنه) هدایت بفرما!
یک ساعت مطلب نوشتم. بزرگترین یادداشت تمام طول عمرم بود. صفحه لعنتی بسته شد، همش رفت. قسم می خورم بهترین مطلبی بود که به عمرم نوشته بودم. احتمالاً قسمت نبود شایدم یه خیری توش بود که پاک شد. خدایا شکرت! دستتم درد نکنه.
تازه فهمیدم دلیل اینکه دیر به دیر مطلب مینویسم تو این وبلاگ خراب شده اینه که جرات ندارم از خودم و کارم و مسائل روزانهم بنویسم. داشتم با خودم فکر میکردم برم یه وبلاگ دیگه درست کنم و اونجا با اسم و رسم و نام خانوادگی و نام پدر و تمامی مشخصاتم شروع کنم به مطلب نویسی دیدم نه حالی نمیده. نمیشه. تصمیم دارم همینجا از تمام مسائل روزانم و کاروبار و اطرافیام بنویسم. مگه چی میشه؟
بالاخره یه روز جومونگ میاد و ما رو نجات میده. اگه نیاد یکی دیگه میاد. اگه این یکی هم نیاد که دیگه هیچکی نمیخواد بیاد!
منم دارم یه جور مزخرفات نویسی میکنم. دلم تنگ شده بود برا مزخرفات نویسی. دلم میخواست فقط بیام و دست بکشم روی صفحه کلید، ولی تلفنم قطع بود.
دریچه میکشم
از تنم
روی تمام دیوارها
که ای
هذیانِ نگفته در بیداری
نشت میکنی
در روح بیتفاوتم
و هی
کهنه میشود با تو
شهرم
ای پایتخت مستقل خیال
حکومت کن
به هرچه از تو
به من میرساندت
در شعری نخوانده
و رقصی
میان این پوسیدگیهای مدام
از هرچه به تو
پوست میاندازد
ای
در من رها شده
بگو
این روح
کی به حلول
میرسد.
حالا ما نمی دونیم ولنتاین چه روزی هست.
ولی خداییش ولنتاین هر وقت که هست بر تمامی مسلمانان عالم علیالخصوص شیعیان مبارک باد.
اول می خواستم از همه جلو بزنم.
همه از من جلو زدند.
بیخیال شدم.
می خواستم دنیا را نجات بدهم.
مردم را نجات بدهم.
نتوانستم.
بی خیال شدم.
یکی بیاید مرا نجات بدهد.
دوستی که دارم بهم گفته که خوب نیست آدمی مثل من یه وبلاگ تخمی مثل این داشته باشه و خیلیا ممکنه منو بشناسن و بدوننم و بعد ضایع بشم. به همین خاطر تصمیم دارم اسم این وبلاگو عوض کنم و یه اسم آبرومندانه براش بذارم بعدش برم یه جای دور تو اینترنت هرچی بدوبیراه و مذخرف دلم می خواد بنویسم.
بعضی وقتا اینقد دلت میگیره که تحمل زندگی رو نداری. دلت می خواد با یه دوست فقط چند کلمه حرف بزنی بدون اینکه فکر کنه منظوری داری. ولی دیگه دوره این حرفا نیست.
تحمل زندگی سخته.
دلم عجیب گرفته. عجیب.
من از خوابهای خودم چیزی باقی نگذاشته ام خواهر خوبم
تمام را به تو داده ام
که زمستان طولانی ات را سر کنی
که حوصله تنهایی هایت سر نرود
سرم درد می کند
سرم را میان دستهایم می گیرم
دنیا از من جلو زده است
برادرانم مرا به خاطر نمی آورند خواهر خوبم
دلتنگی ام را میان دستهایم می گیرم
سنگی برمی دارم و شیشه دلم را نشانه می گیرم
دست های نوزده سالگی ام را در جیبهایم گذاشته بودم
فراموش کرده بودم بیرون بیاورم
دنیا گریخته بود از من
من تمام را دویده بودم
به ناتمام رسیده بودم
خواهر خوبم
ببین چطور حوصله زمین را سر برده ام
چطور نوزده سالگی ام را سر بریده ام
من از خوابهای تو آشفته ترم
رسیده ام به چهارراهی که یکی هم به تو نمی رسد
من از مرور این همه آدم دلم گرفته است
پائیزم
تمام شاخ و برگ دلم را شکسته اند خواهر خوبم
بیا ببین چه گونه نوزده سالگی ام را سر بریده ام
بیا ببین چه گونه این همه سال را
خس
ته
ام.
من
هرگز
یاد نگرفتم احساسات بدم را پنهان کنم،
هرگز نتوانستم دروغ بگویم
من هرچه می کشم از خودم می کشم.
تا حالا نشده یکی به من سلام کنه نگم علیک السلام. نشده یکی بگه حالت چطوره و من نگم خوبم شما چطورین. هرکی هم گفته چه خبر گفتم سلامتی شما چه خبر؟ ولی کجا بوده سلامتی. اصلا هم برام مهم نبوده که اون چه خبر داشته یا نداشته.همین جوری میخواستم یه چیزی بگم که گفته باشم.
که چی بشه؟
میخوام سگ بشم پاچه بگیرم اساسی. هرکی گفت سلام بگم خوب که چی؟ هر کی هم پرسید چه خبر؟ بگم به تو چه آخه؟ هر خبری دارم که دارم. تو چه کار داری که من چه خبر دارم یا ندارم. آخه چکار دارین به کار من به قرآن؟ هرکی میرسه، سلام چه خبر؟ آخه به تو چه ربطی داره؟ به شما چه ربطی داره که من چه خبر دارم؟ مردهشور این اجتماع رو ببره که من آدم اجتماعیش هستم. میخوام از کارم استعفا بدم. لعنت به این کاری که من دارم. خسته شدم به قرآن. خسته شدم از این چاپلوسیایی که میکنن. کثافتا.
اصلا من چرا دارم اینا رو مینویسم. که چی بشه؟ لعنت به من. اونی که میخونه چرا اینا رو می خونه؟ نخون تو رو خدا اینا رو. حالم به هم می خوره از همهچی.