لال بلاگ

لال بلاگ

وقت خودتونو با خوندن این وبلاگ تلف نکنین.
لال بلاگ

لال بلاگ

وقت خودتونو با خوندن این وبلاگ تلف نکنین.

برررررر

 

زمستان شده است

شلوارهایمان به پاهایمان می چسبند. 

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 13 آذر 1387 ساعت 10:53 ب.ظ

سلامکی به بعضی علیه السلام ها.
من یه چند باری برات زر زدم. تو هم پایه ی زر همشونو رو کردی
من اسمم رها روان . تو بخون رها روانی. چه فرقی داره مگه نه هرکی بخواد رها باشه روانی هم میشه نه البت حکماْ روانیه که میخواد رها بشه ها؟
وبلاگت باحاله
خودتم دیوونه ای.
دارمت

حیدربابا یکشنبه 1 دی 1387 ساعت 03:13 ق.ظ

این که مینوسیم تو شب یلداست
اما نوشته هام به طویلی او ن نیست
فقط جه هان جون دارم دوست تو را زشت
می بوسیمت از رهدور جاده های سربه زمین کوفته

مهدی جمعه 6 دی 1387 ساعت 04:31 ب.ظ

پسر تو هوز زنده ای اویل روی عزاراییلا کم کردی

علی شنبه 14 دی 1387 ساعت 06:51 ب.ظ

سلام
به روز نمی شی؟
لهتیم

امین دوشنبه 16 دی 1387 ساعت 11:40 ق.ظ

پسر جوان تمام وزنش را به سمت جلو پرتاب کرد، پاهایش از زمین جدا شدند و کاملا در هوا معلق شد. خودکشی از روی بلند ترین ساختمان شهر را به این خاطر انتخاب کرده بود که او را در راس اخبار قرار دهد. مطمئنا روزنامه ها نامه خودکشی او را چاپ می کردند ، اینطوری می توانست از عشق خیانتکارش انتقام بگیرد، و به همه بفهماند که نبایست عشق او را دست کم می گرفتند ، با این خودکشی معشوق و خانواده اش را تا ابد شرمنده می کرد.
فاصله تا زمین زیاد بود اما وقتی به انتهای راه می رسید از ترس زهره ترک شد، ولی نه به دلیل ترس از مرگ، بلکه به خاطر این که نامه خودکشی اش را با خود نیاورده بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد