-
دوست، کلهت تو پوست!
شنبه 14 اسفند 1389 17:37
بچه که بودیم، به دبستان که میرفتیم به دوستامون میگفتیم: دوست، کلهت تو پوست! حالا عجیب هوس کردم به یکی بگم دوست، کلهت تو پوست. ولی هرچه میگردم دوستای بچگیمو پیدا نمیکنم. همه بزرگ شدن رفتن پی بزرگسالیشون. زندگی ناجور داره گندهمون میکنه.
-
یادت به خیر احمد سپید عزیز
شنبه 14 اسفند 1389 17:12
عکس تزئینی است.
-
ایام
سهشنبه 3 اسفند 1389 16:16
همیشه از جایی به جای دیگری میگریزم. از چیزی به چیز دیگری میگریزم. از کتابی به کتابی دیگر. از آشنایی به آشنایی دیگر.
-
واقعا که عجب عکسی گرفتم!
شنبه 16 بهمن 1389 15:33
-
........
پنجشنبه 14 بهمن 1389 18:47
دارم تبدیل میشم به یه جاخالی بزرگ شبیه خودم.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 بهمن 1389 17:35
سنگین تلخ سرگیجه آور
-
زمس
چهارشنبه 15 دی 1389 18:25
دیدم یک دفعه زمستان شده است و برگ درختها ریخته است و مردم به خانهها پناه برده است و خیابانهای خیس دلتنگ شده است بهخصوص خیابانی که من در آن خانه داشتم.
-
برج میلاد
چهارشنبه 1 دی 1389 14:58
میلاد باسعادت خودم را تبریک و تهنیت عرض میکنم. صد سال به این سالها. امیدوارم همیشه زنده باشم و اندازه تخت جمشید عمر کنم. زنده باشم انشالا و از این زندگی زیبا هی لذت ببرم و هی ریههامو پر از اکسیژن کنم و خالی کنم. چشم حسود کور.
-
ای کاش
دوشنبه 29 آذر 1389 15:52
ای کاش کاشیای بودم در کاشان پسری بودم در تاجیکستان مردی بودم که با آن خود را از شاخه میآویزد یک خیابان دراز که هر روز زنی با زن بیلی از آن غزالی بودم در جنگلهای تماشایی گیلان که بعد از دو شبانه روز جسدم را که از درختی آویزان بود پائین آوردند چهرهام را هنوز میتوانستند تشخیص دهند اگر میخواستند به مادرم که زنی بود...
-
خوش
دوشنبه 29 آذر 1389 15:39
من از سه دسته از آدما خیلی خوشم میاد ۱- اونایی که کت و شلوار ارزون قیمت میپوشن ۲- اونایی که با سرعت برق نماز میخونن ۳- اونایی که کفش طبی میپوشن٬ چه زن باشن چه مرد.
-
note
شنبه 8 آبان 1389 15:39
آنچه در زیر میآید یادداشتیست که دکتر سعید رحیمی اصفهانی بر یادداشت گلزار قلمی فرمودهاند. قلمشان درد نکند انشاء الله. پیش از آنکه مرثیهای برایم بسرایند، مرثیه ها در درونم قیه می کشند؛ در سوگِ گوری تهی که منم!
-
گلزار
پنجشنبه 29 مهر 1389 14:20
عصر پنجشنبه که میشه٬ میشم قبرستون ولی هیچکی نمیدونه. هر وقت قبرستون میشم٬ یواشکی میشم٬ فقطم خودم میدونم. این هفته از همون روز شنبهش پنجشنبه بود.
-
شرح
یکشنبه 25 مهر 1389 18:09
از بس این دوستای قدیمی کامنت گذاشتن و گفتن عکستو بذار تا ببینیم چه شکلی شدی مجبور شدم عکسمو تو قسمت لوگو بذارم! خدمت دوستان گرامم عرض کنم که من هنوز هم همون آدم قدیمی هستم با همون چشمای میشی و صد البته همون شخصیت بسیار محترم و بزرگوار! فقط یه بار حقوق ۴ ماهمو جمع کردم برم بینیمو عمل کنم که متاسفانه نشد یعنی قسمت نبود...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مهر 1389 17:27
برف میبارد برف زمستان که میشود برف میبارد.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 مهر 1389 18:11
خداییش خیلی عوضیام. به جون خودم خیلی عوضیام. البته اینو دوستام همیشه بهم میگفتن ولی من خودمو میزدم به اون راه..... (بقیهشو بعدا میام مینویسم)
-
دوباره
سهشنبه 13 مهر 1389 00:49
همیشه فکر میکنیم اون زندگی و اون آیندهای که ازش حرف می زنن هنوز نیومده و قراره یه روز شروع بشه. پس کی شروع میشه؟!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 مهر 1389 14:05
دارم از خیلی چیزا کنده میشم. خوشحالی مرا پایانی نیست.
-
پروتئین
دوشنبه 5 مهر 1389 18:33
نمیدونم بقیه آدما هم وقتی دارن چاق میشن از خودشون خجالت میکشن؟ البته آدمای چاق خوشاخلاقترن. شایدم به خاطر همین خجالت کشیدنشونه که خوشاخلاق میشن! این روزا دارم از خودم خجالت میکشم.
-
دوستا
یکشنبه 28 شهریور 1389 16:55
میخوام یه روز بشینم تو خونه به همه دوستام زنگ بزنم بگم دوستشون دارم حتی اگه وقت نکنم بهشون زنگ بزنم. میخوام یه روز بشینم تو خونه به همه دوستام میل بزنم بگم دوستشون دارم حتی اگه وقت نکنم میلمو باز کنم. میخوام یه روز بشینم تو خونه تو وبلاگ همه دوستان و آشنایان کامنت بذارم که دوستشون دارم حتی اگه وقت نکنم سری به...
-
کاغذ دیواری
یکشنبه 28 شهریور 1389 16:49
بعضی وقتا زندگی واقعا هیچ روحی نداره. هیچ. میتونم ساعتها یه جا بشینم و خیره بمونم به یه دیوار بدون اینکه کمرم درد بگیره یا خسته بشم. چون منم هیچ روحی ندارم. منم یه دیوارم. دیوار.
-
خود
سهشنبه 23 شهریور 1389 20:11
دارم ادای چه کسی را در میآورم؟
-
Paradise
یکشنبه 7 شهریور 1389 17:43
من رفتهام به یک مرخصی به یک جای دور در سواحل یک جزیره آرام. من رفتهام به یک مسافرت طولانی تا تمام بخشنامههای لازمالاجرای سازمان روی میزم تلنبار شوند مدیر دستورات لازم را صادر کند و من رفته باشم به یک جای دور. همه از هم سوال کنند «-جهانو ندیدی؟ -نه بابا معلوم نیست کدوم گوری رفته -گوشیشم که هرچی زنگ میزنیم خاموشه»...
-
تصمیمات
چهارشنبه 13 مرداد 1389 15:48
می خوام یه وام کلان از بانک ملی بگیرم بذارمش تو یه بانک دیگه که یه وام دیگه بگیرم. بعدش میخوام این دوتا وامو بذارم رو هم و برم بذارمشون تو بانک کشاورزی که یه وام خیلی گنده بگیرم. بعدش میخوام همه این پولا رو یه جا کنم و بزنم به یه کار درست و حسابی و یه صندلیم از اینایی که میشینی روشون و عقب و جلو میرن بگیرم و هی از...
-
بی گاه
چهارشنبه 13 مرداد 1389 15:23
گاهی با خودم فکر میکنم. گاهی با خودم فکر میکنم. گاهی با خودم فکر میکنم. گاهی با خودم فکر میکنم. گاهی با خودم فکر میکنم. ولی چه فایده !
-
تفاوط
سهشنبه 22 تیر 1389 19:51
گاهی با خودم فکر میکنم شاید من یه نفر دیگه باشم. بعد دوباره فکر میکنم نه من همون خودمم٬ آدم دیگهای نیستم خدا نکنه آدم دیگهای باشم. خلاصه یه بار فکر میکنم خودمم یه بار دیگه فکر میکنم یکی دیگهام. آخرشم نمیدونم خودمم یا یه آدم دیگه. بعدش دیگه بیخیال میشم میگم حالا چه فرق میکنه خودم باشم یا کس دیگهای. خداییش...
-
۸۹/۳/۲۸
یکشنبه 6 تیر 1389 14:44
او سنتی ترین آدم مدرن بود و من مدرن ترین آدم سنتی٬ ما با هم ازدواج کردیم.
-
رفتن
سهشنبه 18 خرداد 1389 15:12
من وقتی میرم دیگه هیچی جا نمی ذارم. تمام خاطره هامو جم میکنم و میرم. رفتن سخته ولی آدم یا نمیره یا هم اگه رفت دیگه پشت سرشو نباید نگاه کنه. حالا من رفته م.
-
گنوگی زودرس
سهشنبه 11 خرداد 1389 15:12
دیروز صب داشتم مسواک میزدم. بعد یه هویی همین جوری بدون دلیل خندهم گرفت. هرچی فکر کردم نفهمیدم به چی خندهم گرفته. خیلی ناراحت شدم. با خودم فکر کردم٬ یعنی فکر که نکردم ولی مطمئن شدم که میخوام مث نیچه بشم. خدا بیامرزه بنده خدا رو مرد بدی نبوده. میخوام اگه خدا بخواد سبیلمو مث نیچه بذارم.
-
گریز
یکشنبه 9 خرداد 1389 17:55
زندگی من تمام گریز بوده است گریز از زندگی.
-
یاهو
پنجشنبه 6 خرداد 1389 14:06
من از این کلمه خیلی بدم میاد: " غشاخخ "