لال بلاگ

لال بلاگ

وقت خودتونو با خوندن این وبلاگ تلف نکنین.
لال بلاگ

لال بلاگ

وقت خودتونو با خوندن این وبلاگ تلف نکنین.

الیوت

 

آری و من با چشمان خویش، سی‌بیل اهل کومی را دیدم که در قفسی آویخته بود، و آن گاه که کودکان به طعنه بر او بانگ می زدند سی‌بیل چه می خواهی؟ پاسخ می داد: می خواهم بمیرم.

Go to fullsize image

دو شعر ازتی . اس. الیوت

ترجمه به فارسی: محمود داوودی

صبح کنار پنجره

صدای تق تق سینی صبحانه

از آشپزخانه‌ی پایین می‌آید

در پیاده‌رو ِ پاخورده

روح نم‌ناک

و خاکستری زن‌های خانه‌دار را حس می‌کنم

پشت در‌های باغ، ناامیدی جوانه می‌زند

موج قهوه‌ای مه بالا به سوی من می‌آید

چهره‌های کج و کوله در پیاده رو

و زنی که با حرکتی تند و دامنی گل آلود می‌گذرد

با لبخندی بی هدف

که پرپر می‌زند در هوا

و گم می‌شود بر بام خانه‌ها.

 

 آن‌جا که زبان من سخن نخواهد گفت

در سرزمین گیاهان تزئینی

و پیراهن‌های سفید تنیس

آن‌جا که خرگوش چاله خواهد کند

و باز خواهد گشت خار

 گل‌ها بر شن زار خواهد روئید

و باد خواهد گفت

این‌جا آدم‌های بی خدا

خوب زندگی کردند

و تنها یادگارشان این است:

خیابان آسفالت

و یک هزار توپ هدر رفته‌ی گلف.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد